سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

تنهایی خیلی سخته

 

وقتی چشام به راهه

 

وقتی که شب سیاهه

 

وقتی بدون ماهه

 

تنهایی خیلی تلخه

 

وقتی که بی تو هستم

 

تنها می مونه دستم

 

با این دل شکسته م

 

دلتنگی هامو بردار

 

پیش خودت نگه دار

 

هروقت که تنها شدی

 

منو به یادت بیار

 

داری میری نمی خوام

 

وقت تو رو بگیرم

 

این حرف آخر من

 

دوست دارم، می میرم

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/2/30ساعت 11:41 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست

 

ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست

 

مرا در اوج می خواهی؟ تماشا کن تماشا کن

 

دروغین بودم از دیروز، مرا امروز حاشا کن

 

در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما

 

همه از من گریزانند

 

تو هم بگذر از این تنها

 

فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم

 

دلم چون دفترم خالی، قلم خشکیده در دستم

 

گره افتاده در کارم

 

به خود کرده گرفتارم

 

به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم؟

 

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/2/30ساعت 11:38 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/2/30ساعت 11:36 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

   می دونین فرق خانمها با آهن ربا چیه؟..... آهن ربا حداقل یک روی مثبت داره
    خانمها مثل رادیو
هستند..... هر چی میخوان میگن ولی هر چی بگی نمی شنوند          

خامنها مثل چسب دوقلو هستند.....اگه دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد دیگه  باید سیم تلفن را برید 

    خانمها مثل رعدوبرق هستند ..... اول برق چشماشون میرسه بعد رعد صداشون      

     خانمها مثل لیمو شیرین هستند..... اول شیرین هستند ولی بعد تلخ میشن
  

 خانمها مثل گچ هستند ..... اگه چند دقیقه مدارا کنید چنان سفت و سخت میشن  که دیگه حالتی نمی گیرند

   خانمها مثل کنتور برق هستند..... هر چند سال یکبار عدد سنشون صفر میشه 
   خانمها مثل اینترنت هستند.... از هر موضوعی بک فایل اطلاعاتی دارن   

   خانمها مثل فلزیاب هستند ..... از نزدیک طلافروشی که رد میشن عکس العمل   نشان میدن 


   خانمها مثل موبایل هستند هر موقع کار مهم دارید در دسترس نیستند


نوشته شده در چهارشنبه 88/2/30ساعت 11:32 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

 
نوشته شده در دوشنبه 88/2/28ساعت 4:51 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

لحظه های تلخ غربت

تو نبودى که ببینى

همه قصه هام توهستى

لحظه لحظه هام تو هستى

تو خیالم توى خوابم

پا به پام بازم تو هستی


نوشته شده در دوشنبه 88/2/28ساعت 4:50 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


نوشته شده در دوشنبه 88/2/28ساعت 4:42 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

           

               

              اخرین فرصت را غنیمت مى شمارم

             اخرین لحظه را در اغوش مى گیرمت

                         اخرین ستاره را در عمق چشمانم مى نشانم

           اخرین دیدار را به خاطر مى سپارم

               اخرین شبنم را از چشمانم مى بارم

                  اخرین پاره ى قلبم را به تو مى سپارم

                اخرین فرصت را غنیمت مى شمارم

             و اخرین کلام را به زبان مى اورم

                       دوستت دارم .....


نوشته شده در دوشنبه 88/2/28ساعت 4:39 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

دیشب در خلوت تنهاییم آهسته بی تو گریستم...

کاش صدای هق هق گریه ام را باد به تو می رساند...

تا بدانی "بی تو" چه می کشم

کاش قاصدک به تو می گفت این پیغام را میرساند که امید و آرزوهایم بی تو

آهسته آهسته در حال فرو ریختن است...

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir


نوشته شده در دوشنبه 88/2/28ساعت 4:38 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

 

پشت شیشه های بزرگ دلتنگی گریه میکنم و آرزو میکنم که کاش برای یک لحظه

فقط یک لحظه آغوش گرمت را احساس کنم ، میخواهم سر روی شانه های مهربانت

بگذارم تا دیگر دل آتشینم برای لحظه ای آرام گیرد ، تو مرا به دیار محبت ها بردی و

صادقانه دوستم داشتی . من و تو ما شده ایم پس نگذار زمانه ی بی رحم دلهایی را

که از هم جدا نشدنی است را به درد آورد ، دلم را به تو دادم و کلیدش را به سوی

آسمان خوشبختی ها روانه کردم ، چه شب ها که تا سحر به یادت با گونه های

خیس از دلتنگی ها به سر بردم چه روز ها با خاطراتت نفس کشیدم پس تو ای

سخاوت آسمانی من... مرا دریاب که دیوانه وار دوستت دارم...


نوشته شده در دوشنبه 88/2/28ساعت 4:36 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس