سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

ســـــراغــم را نمیگیــــری چه شــــــد افتــــادم از چشمـَتــــــ ؟

 

منـــــم فــــانـوس لبخنـدَتـــ ، غـرورت ، گـــریه ات ، خشمـَتـــــــ

 

اسیــرم ، خستـه امـ ،  سیــرم ، مـــرا دریــاب می میــــرمـ

 

ســـــراغــم را نمیگیــــری نمیــــدانی

 

چه دلـــتنگـــــمـ ، چـه بی تابـم ، چه غمگینــــــم ، چه تنهــــــایـمـ

 

تــو را هـــر شـب صـــــدا کــردم نمی بیـنی نمیـخوابمـ ؟

 

بیــا تا باورت گردد کـه بی تــو کمـــــتر از خــاکمـ

 

ولی بـا تــو بـه افلاکـم بیــا با آرزوهایــــــم بسازم خانه ای در دل

 

ســـــراغــم را نمیگیــــری مگـــر بیــگانه ای بـا دل ؟

 

ســـــراغــم را نمیگیــــری چه شــــــد افتــــادم از چشمـَتــــــ ؟

 

منـــــم فــــانـوس لبخنـدَتـــ ، غـرورت ، گـــریه ات ، خشمـَتـــــــ

 

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 90/4/6ساعت 10:31 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

 

باید فراموشت  کنم، چندیست تمرین می کنم

من میتوانم، می شود،آرام تلقین میکنم

با عکس های دیگری تا صبح صحبت می کنم

با آن اتاق خویش را، بیهوده تزیین می کنم

سخت است اما میشود در نقش یک عاقل روم

نه شب دعایت می کنم، نه صبح نفرین می کنم

حالم نه اصلا خوب نیست، تا بعد بهتر میشوم

فکری برای این دل تنهای غمگین میکنم

من میپذیرم رفته ای و بر نمیگردی، همین

خود را برای درک این صد بار تحسین میکنم

از جنب و جوش افتاده ام،دیگر نمی گویم به خود

وقتی عروسی میکنیم ،این می کنم آن میکنم!!!!!

هرچه دعا کردم نشد، شاید کسی امین نگفت

حالا تقاضای دلی سرشار از آمین می کنم

نه اسب، نه باران و نه مرد،....تنهایم و این دائمی است

اسب حقیقت را خودم با این نشان زین میکنم

یا میبرم یا باز هم نقش شکستی تلخ را

در خاطرات سرخ خود، با رنج آذین می کنم

حالا نه تو مال منی،نه خواستی سهمت شوم

این مشکل من بود و هست، در عشق گلچین می شوم

کم کم ز یادت می روم،این روزگار و رسم اوست

این جمله را با تلخی اش ،صد بار تضمین میکنم

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 90/4/6ساعت 10:29 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


 

من کیم ؟

یه دربه در

گمشده ی محله ها

پشت پا خورده ترین

صداى شهر بى صدا

***

من کیم؟

یه پاپتی

پراز سوال بى جواب

صدتا جاده رو دیوار

نقاشى کردم توى خواب

***

دیوارا قایم شدن

اونور پرده هاى رنگ

عمریه که دلخوشیم

به این دروغاى قشنگ

***

وسط یه ضبدرم

خونه به دوش وخسته

توى چارراهى که از

چهارطرف بن بسته  

***

خود من اینجا رو ساختم

دیوارا کار منن

رنگا رو پاک میکنم

ببین که نعره مى زنم

***

خود من دیواراى زندونموساختم

اره

من خودم رو توى چار دیوارى انداختم

اره

***          ***         ***


نوشته شده در دوشنبه 90/4/6ساعت 10:26 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!

این عشق تو سرپناه آخر من است ، و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است…

بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام : آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی!

بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست….

چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته و دلی پر از امید!

وقتی غروب می شود و تو نمی آیی دلم پر از خون می شود و چشمهایم پر از اشک…

باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم ، دلم میخواهد آن لحظه

همچو خورشید در آسمان قلبم طلوع کنی ….

ای وای از فردا… و وای از آن روزی که آسمان ابری و دلگرفته باشد ….

آن زمان خورشیدی در آسمان نیست ، و باز باید به انتظارت نشست ….

نشست و گریست با همان دل پر از خون ، با آن پاهای خسته و قلبی شکسته….

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!


نوشته شده در دوشنبه 90/4/6ساعت 10:18 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

حرفی برای فریاد، چون غسل در تن باد
مانند شبنمی بر، گلبرگهای میعاد
یک شعر ز غم گرفتن، در قحطی شکفتن
یک شکوه نامه از من، از خود به خود نوشتن
اشکی به پاکی رود، جاری شد و بیاسود
از تن خسته کم کرد، اما به درد افزود
بغض شکسته بی باک، می ریخت بر تن خاک
گذشته، اما در یاد، مونده یه شعر غمناک
هر برگ یاد دردیست، هر سطر یاد اشکیست
هر حرف نانوشته، یاد یه مرگ سمی است
در هر کلام خسته، دریای غم نشسته
این شعر خیسو بنگر، از غم من شکسته


نوشته شده در دوشنبه 90/4/6ساعت 10:17 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

بخون قشنگه...


نوشته شده در دوشنبه 90/4/6ساعت 10:16 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

در جستجوی واژه های بی قافیه می روم

تا شاید راهی برای یافتنت بیابم

و قدم زنان در جاده زندگی

 بی نشانی از عشق

آری عشق همان مضحکه ترین واژه برای بی دلان

اما من می ترسم از تنهایی

از تنهایی که مجبور به ماندن در ان هستم

کسی کمکم نمی کند

 قلبم در انتظارت می تپد

و شوق دیدن تو امیدی را برای زندگی به من می بخشد

 اما روزگار بیش از انچه فکرش را می کردم با عاشقان ناسازگار است

 

در واپسین کوچه های تنهاییم

 سکوت خفقان زده راهم را برای هر فریادی بسته است

 می روم

و زمین پر از برگهای زرد و خشکیده ای است که ما ادم ها از خرد کردنشان ارامش می گیریم

به راستی چه ارامش غریبی!

فریاد درد انان شادمان می کند!

کوچه ها را یک به یک می گذرانم

مهتاب تنهایی بر من تابید

نیش خندی زد

در درونم به حال خود گریستم

چراکه نخواستم او بیشتر از این متوجه تنهایی من شود

 عشق من، تورا دوست می دارم و همیشه در کوچه های غربت و تنهایی انتظارت را می کشم

حتی اگر نیایی! دوستت دارم تا ابد...


نوشته شده در دوشنبه 90/3/30ساعت 4:21 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

چی بگم از دست تو ای روزگار/ای که در ناپایداری پایدار

دیگه دستت رو بذار تو دست من/به تو چی می رسه از شکست من

ازم آرام و بگیر- راحت دنیام رو بگیر/از لبم جامو بگیر-راحت دنیامو بگیر-و دلخوشی هامو بگیر

اما احساسی که من بهش دارم ازم نگیر

اگه گنجی سرراهه-جلوی راهو بگیر/اگه دنیا همه کامه-همه دنیامو بگیر و دلخوشی هامو بگیر

اما احساسی که من بهش دارم ازم نگیر

ای فلک بر سر من یه دنیا منت بگذار/واسه عاشق شدنم بازم یه فرصت بگذار

تو دیار بی کسی در نیاز باز نفسم/من گذشتم از خودم برای اون دلواپسم

ازم آرام و بگیر- راحت دنیام رو بگیر/از لبم جامو بگیر-راحت دنیامو بگیر-و دلخوشی هامو بگیر

اما احساسی که من بهش دارم ازم نگیر


نوشته شده در دوشنبه 90/3/30ساعت 4:20 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

زندگی آدم ها مثل دو خط موازی است

شاید مثل خطوط ریل قطار که گرچه

تا ابدیت به موازات هم پیش می روند ولی

در نگاه ما در آن دور دست ها به هم می رسند.

ما اینگونه می بینیم و می پنداریم ولی واقعیت چیز دیگری است.

رسیدن و نرسیدن یک احساس درونی است که

تقدیر آدم ها برایشان مقدر می سازد .

..مانند همان دو خط موازی! (نرگس درخشان)


فکر نمی کنم حتی باور کرده باشی که من

تنها به خاط تو از عشق خویش گذشتم

من تو را بدست آوردم، اما نه آسان

ولی با خواسته خود، چشم بر عشق پوشیدم.

میدانم...و حق داری که باور نکنی.

ولی من به دلیل عشق از دلیل و عشق گذشتم


نوشته شده در دوشنبه 90/3/30ساعت 4:19 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


همیشه فکر می کنیم چون گرفتاریم به خدا نمیرسیم

ولی در حقیقت چون به خدا نمیرسیم گرفتاریم !


چه بی رحمانه... تمام آرزوهای کودکی مان را

به دار قصاص آویختیم!!به حکم بزرگ شدنمان


هرگز این چهار چیز را در زندگیت نشکن: اعتماد ، قول ، رابطه و قلب

زیرا وقتی این ها می شکنند صدا ندارند ! ولی درد بسیاری دارند

چارلز دیکنز


دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور میترسم.


انسان آزاد آفریده شده است اما همیشه

در زنجیری است که خود بافته است

ژان ژاک روسو


همیشه ان کســـی برنده است کـه دل دارد

نه ان کســــی که دل داده است !


مــیان میــرن میگـــذرن روزایِ سختِ زندگـــی..

غـــم ِ شان را مخور !


این روزا آدما قیمت هر چیز رو می دونن ,

ولی ارزش هر چیز رو نمی دونن


سعی کن با زندگی کردن قیمتی بدست آوری

نه به هر قیمتی زندگی کنی


لبخند بزن بدون انتظار پاسخی از دنیا

و بدان که روزی آنقدر شرمنده می شود

که به جای پاسخ به لبخندهایت با تمام سازهایت می رقصد

باور کن


سراب، تنها تشنگان را می‌دواند...

سیراب که باشی حقه‌اش از جا تکانت نخواهد داد


بعضی ها از دور میدرخشند!

نزدیک که میشوی یک تکه شیشه ی شکسته ای بیشتر نیستند!!!

که باید لگدی بهش زد تا از مسیر نور آفتاب دور شوند

و چشمان دیگری را خیره نکنند و گول نزنند!!!


شب و روز میبـــارم..

تـــو فقط رنگین کمان لحظه هایم بـــاش!


خدایا! کمکم کن؛ پیمانی را که در طوفان با تو بستم

در آرامش فراموش نکنم


خدایا کمکم کن تا درهایی که به سویم میگشایی ندانسته نبندم

و درهایی که به رویم میبندی به اصرار نگشایم.


خدایا نگویم دستم بگیر عمریست گرفته ای مبادا رها کنی


شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.

عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.

دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند

و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست.


خدایا وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی ،

فهمیدم که معادله زندگی ،

نه غصه خوردن برای نداشته هاست

و نه شاد بودن برای داشته ها .


خدا تنها تنهایی است که تنها را تنها نمی گذارد.


رویه هر پله ای که باشی خدا یک پله از تو بالا تره

نه به خاطر این که خداست

چون می خواد دستت رو بگیره


آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد...

به یاد من باش که من همواره به یادت هستم...

از طرف بهترین دوستت خدا



بیاییدکمترخطوط قلبمان را اشغال نکنیم.

شاید خدا پشت خط باشد


آنکه آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند

رویاهایت را برآورده می کند باور کن


سعی کن تنها کسی را که در تنهاییت راه می دهی خدا باشد.

و سعی کن تنهاییت آنقدر بزرگ باشد که خدا درآن جای گیرد


وقتی دلت میخواد با یکی حرف بزنی که به حرفات فقط گوش بده

همون موقع نصیحت کردنش شروع میشه که دیگه نمیشه به حرفاش پایان داد ،

اما خدا شنونده خوبیه که که اصلا نصیحت نمیکنه ،

فقط گوش میکنه ، خدا تو مرهمی برا دردام


من در جایی زندگی میکنم که دویدن سهم کسانی است که نمی رسند

و رسیدن حق کسانی که نمی دوند (محمد قاضی)


همیشه آخر هر چیز خوب تموم میشه ...

اگه نشد بدون آخر آن نرسیده ... ( چارلی چاپین )


همیشه آرزوهایی که داری یه جا بنویس . می دونی چرا ؟

چون خدا اونها رو یادش نمی ره ، این مائیم که یادمون میره

چیزهایی که الآن داریم آرزوی دیروزمون بوده که خدا بهمون داده


از همه چیز گذشتن و به همه چیز رسیدن مهم نیست .

مهم از چه گذشتن و به چه رسیدن است


چه دیر میفهمیم زندگی همان روزهایی بود

که زود رفتنش را آرزو میکردیم....


نزار که سفره ی دلت پیش غریبه وا بشه

این بغض نشکسته باید سهم خود خدا بشه


نوشته شده در دوشنبه 90/3/30ساعت 4:18 عصر توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس