سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
                                  زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت 

 
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
                                   آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت 

 


روز میلاد  ، همان روز که عاشق شده بود
                                    مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت  

 
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
                                     عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت 

 
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
                               دختری ساده که یک روز کبوترشدورفت


نوشته شده در چهارشنبه 89/12/25ساعت 11:21 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

دلم اینجا تنگ است

دلم اینجا سرد است

فصل ها بی معنی

آسمان بی رنگ است

سرده سرد است اینجا

باز کن پنجره را

باز کن چشمت را

گرم کن جان مرا

ای همیشه روشن

باز کن چشم مرا

ای،نهایت در تو

ابدیت ، در تو

ای همیشه با من

تا همیشه بودن

بازکن چشمت را

تا که گل باز شود

قصه ی زندگی آغازشود

تا که از پنجره ی چشمانت

عشق......آغاز شود

تا دلم باز شود....!


نوشته شده در چهارشنبه 89/12/25ساعت 11:20 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

بدون از روزی که رفتی خیلی تلخه روزگارم
انگاری آخر دنیاست حالا که توروندارم،ندارم،ندارم
بگو دنبال کدوم ستاره رفتی و رفتن و بهونه کردی
بگو دل به حرفای کی دادی رفتی و گله از زمونه کردی
مگه تو نمی گفتی فقط من مثل فانوس مثل نورم
بگو حالا کی شده ستاره که من از تو خیلی خیلی دورم
نه نشونی مونده از تو نه یه ردپای ساده
مه بخوام فاصله هارو گم کنم تو خواب جاده
بگو چی شد این جدایی بین ما فاصله انداخت
باورم نمی شه قلبم با یه دنیا عاشقی باخت

بدون از روزی که رفتی خیلی تلخه روزگارم
انگاری آخر دنیاست حالا که توروندارم
خیلی وقته که نگاهت قهره با هوای چشمام
بی تو و دستای گرمت می دونی که خیلی تنهام
خیلی تنهام
کاش می خوندم از تو چشمات نمی خوای با من بمونی
تا کجا رفتی که دیگه ندارم از تو نشونی
گله کردی و نموندی کی تورو از من جداکرد
دلمو آسون شکوندی حالا بی تو پر دردم

بدون از روزی که رفتی خیلی تلخه روزگارم
انگاری آخر دنیاست حالا که توروندارم
خیلی وقته که نگاهت قهره با هوای چشمام
بی تو و دستای گرمت می دونی که خیلی تنهام
کاش می خوندم از تو چشمات نمی خوای با من بمونی
تا کجا رفتی که دیگه ندارم از تو نشونی
گله کردی و نموندی کی تورو از من جداکرد
دلمو آسون شکوندی حالا بی تو پر دردم

بدون از روزی که رفتی خیلی تلخه روزگارم
انگاری آخر دنیاست حالا که توروندارم
خیلی وقته که نگاهت قهره با هوای چشمام
بی تو و دستای گرمت می دونی که خیلی تنهام


نوشته شده در چهارشنبه 89/12/25ساعت 11:16 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد .

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد .

یادم باشد که روز و روزگار خوش است ،

وتنها دل ما دل نیست .

یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم ،

و از آسمان درسِ پـاک زیستن .

یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ...

یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند .

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان .

یادم باشد زندگی را دوست دارم .


نوشته شده در چهارشنبه 89/12/25ساعت 11:15 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

کجا بــودی وقتی برات شکستـم             یخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم

کجــا بـودی وقتــی غریبــی و درد            داشت مـن تنها رو دیوونه میـــکـرد

کجــا بودی وقتی کنـار عکســـات            شبا نشستم به هوای چشمـــات

کجا بــودی ببینی مــن میســـوزم            عیــن چشــات سیـاهه رنـگ روزم

ســـرزنشــــای مردمـــو شنیـــدم            هــر چــی که باورت نمیشه دیـدم

کنـــایه هــاشونــو به جون خریدم            نبــود ستــاره ام شبـا گریه چیـدم

کجا بودی وقتی اشکــام میریخت           خون جای گریه از چشام میـریخت

کجـــا بودی وقتـــی آبـــروم مـــرد           امــا به خـاطر چشات قسم خـورد

کجـــا بودی وقتی که پرپر شـــدم           سوختم و از غمت خاکستر شدم

                               خنده واسه همیشه از لبـام رفت

                          رسیدن از مرمر رویــاهـــــام رفت


نوشته شده در جمعه 89/11/29ساعت 11:40 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

قسم خوردم که پا به پای تو مسیر جاده عشق را بپویم


اما جاده عشق همراهی نمی کند

قسم خوردم که همراه تو آرامش دریای عشق را حس کنم

اما دریای عشق سرابی بیش نبود

قسم خوردم تا لحظه مرگ ، عشقی جز تو در قلبم نباشد

اما حس می کنم تو عشقم را فراموش کرده ای

قسم خوردم تنها امید قلب بیقرارم ، نگاه چشمهای مهربانت باشد

اما تو نگاه زیبایت را از من  پنهان می کنی

قسم خوردم تا آخرین نفس دوستت بدارم و عاشقت باشم

اما می دانم که تو دیگر دوستم نداری

قسم خوردم جز عشق تو ، هیچ عشقی را به قلبم راه ندهم

اما فهمیدم که تو معنای عشق مرا از یاد برده ای

قسم خوردم از غم عشق تو دیوانه شوم و بمیرم

اما فهمیدم که حتی برای مردن هم خیلی دیر شده خیلی !

شاید هیچ وقت احساس مرا درک نکنی و عشق مرا نادیده بگیری

اما سوگند یک عاشق ، هرگز شکستنی نیست

پس باز هم قسم می خورم که هرگز و هرگز سوگندهایم را نشکنم

و تا پای جان عاشق بمانم و عاشق بمیرم


نوشته شده در جمعه 89/11/29ساعت 11:39 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

اگر مانده بودی...

اگر مانده بودی تورا تا به عرش خدا میرساندم

اگر مانده بودی تورا تا دله قصه ها میکشاندم

اگر با تو بودم به شب های غربت،که تنها نبودم

اگر مانده بودی ز تو مینوشتم تورا میسرودم

مانده بودی اگر نازنینم،زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شبه سرد و غمگین غربت،با وجود تو رنگ سحر داشت

با تو این مرغک پر شکسته،مانده بودی اگر بالو پر داشت

با تو میلی نبودش ز طوفان،مانده بودی اگر همسفر داشت

هستیم را به آتش کشیدی،سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل آرزویت اگر بود،مانده بودی اگر میشنیدی

باتو دریا پر از دیدنی بود،شب ستاره گلی چیدنی بود

خاک تن شسته در موج باران،در کناره تو بوسیدنی بود

بعد تو خشم دریا و ساحل،بعد تو پای من مانده در گل

مانده بودی اگر موج دریا تا ابد هم پر از دیدنی بود

باتو و عشق تو زنده بودم،بعد تو من خودم هم نبودم

بهترین شعر هستی رو با تو،مانده بودی اگر میسرودم


نوشته شده در جمعه 89/11/29ساعت 11:38 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو

تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من

چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم

چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من

خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم

تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من


نوشته شده در جمعه 89/11/29ساعت 11:37 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


bia2mob.net

 

من اگر روح پریشان دارم من اگر غصه هزاران دارم گله از بازی دوران دارم دل گریان،لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم در غمستان نفسگیر، اگر نفسم میگیرد آرزو در دل من متولد نشده، می میرد یا اگر دست زمان درازای هر نفس جان مرا میگیرد دل گریان، لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم من اگر پشت خودم پنهانم من اگر خسته ترین انسانم به وفای همه بی ایمانم دل گریان، لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم.

====

راهی برای رفتن

نفسی برای بریدن

کوله بارم بر دوش

مسافر میشوم گاهی…

عشقی برای خواندن

بغضی برای شکفتن

خاطراتم در دست

بازیچه میشوم گاهی…

نگاهی در راه

اعتمادی پرپر

پاهایم خسته

هوایی میشوم گاهی…

فکرهای کوتاه

صبری طولانی

صدایی در باد

زمستان میشوم گاهی…

روزهای رفته

ماه های مانده

تقویم ام بی تاب

دلم تنگ  میشود گاهی…

جای پایی سرد

رد پایی گنگ

در این سایه ی تنهایی

چه بی رنگ میشوم گاهی…


نوشته شده در جمعه 89/11/29ساعت 11:35 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

عشق یعنی من می روم تو بمان

عشق یعنی آن روز وصال

عشق یعنی بوسه ها در طوله سال

عشق یعنی پای معشوق سوختن

عشق یعنی چشم را به در دوختن

عشق یعنی جان می دهم در راه تو

عشق یعنی دستانه من دستانه تو

عشق یعنی ...م دوستت دارم تورو

عشق یعنی می برم تا اوج تورو

عشق یعنی حرف من در نیمه شب


نوشته شده در جمعه 89/11/29ساعت 11:31 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس